دیدی یه موقعهایی حس میکنی خیلی تنهایی؟! هرچی لیست چتهای تلگرامتو پایین بالا میکنی که یه نفر رو پیدا کنی بتونی باهاش حرف بزنی، درد دل کنی هیچکسی رو پیدا نمیکنی. انگار هرچی سنت میره بالاتر، هم دوستهایی که بتونی باهاشون راحت حرف بزنی کمتر میشن هم اینکه خود اونها هم ذهنشون درگیر هزارجاس و بخصوص اگه ازدواج کرده باشن که دیگه سختتر هم میشه باهاشون ارتباط برقرار کرد.
به نظرم دوتا کار میشه کرد تو این شرایط. یکی اینکه بلد باشی چجوری تنهاییت رو مدیریت کنی. دوم اینکه ازدواج کنی. در رابطه با راه حل دوم بگم که البته لزوما ممکنه تنهایی آدم رو برطرف نکنه. درسته یکی هست که همیشه باهاته و اکثر اوقاتت رو با اون سپری میکنی ولی یه وقتایی هست که میبینی اصن طرفت نمیتونه شریک تنهاییهات باشه، اصن درست درکت نمیکنه، کنار هم نشستین ولی هیچ حرفی نمیتونی بزنی باهاش چون میدونی فایده ای هم نداره. برای همین به نظر من یکی از مهمترین معیار ها تو ازدواج اینه که با طرفت حرف مشترک داشته باشی. دغدغه های مشترک داشته باشین. مثلا من خودم به غیر از عشق اولم که همیشه برای حرف زدن و چت کردن باهاش کلی ذوق داشتم و تا صبح هر روز باهاش چت میکردم (دیگه صبح هم مجبور بودیم خدافظی میکردیم چون باید میخوابیدیم به کلاسا برسیم) در بقیه رابطههام هیچ وقت به اون صورت حرف مشترک نداشتم. حرفها خیلی ساده و معمولی بودن. سلام، خوبی، چه خبر، چیکارا کردی، فلان چیز چی شد، باشه، خوب باشی، شبت بخیر. همین! بعد خب این شرایط همینجوری بره جلو همه چی تکراری و خسته کننده میشه برات. دیگه حوصله طرف رو نداری بعد یه مدت...
در رابطه با مدیریت تنهایی باید بگم که به نظرم این اشتباهه که هی دنبال کسی بگردی که بتونی باهاش حرف بزنی و از تنهایی در بیایی. آدم نباید از کسی طلب توجه و همدردی بکنه. باید بتونی خودت با خودت درد دل کنی. خودت غمخوار خودت باشی. خودت بلد باشی حال خودتو خوب کنی. مثلا یکی ممکنه با نوشتن خودشو خوب کنه، یکی با فیلم دیدن، یکی با کتاب خوندن، یکی با گریه کردن! آره! گریه کردن به نظر من اصلا نشونه ضعف نیست. خیلی اوقات ممکنه با گریه کردن چنان حالت خوب بشه که بعدش بتونی با قدرت ادامه بدی. من خودم معمولا یا میخوابم یا دراز میکشم و توی فکر فرو میرم. فقط من مشکلم اینه که خیلی نمیتونم زمان رو مدیریت کنم! یه موقع میبینی چند ساعت همینجوری دراز کشیدم و دارم با خودم فکر میکنم و هیچ کار مفیدی نکردم. برای همین فعلا دارم روی خودم کار میکنم که بتونم درست از زمانم استفاده کنم. فعلا این مشکل رو فقط توی خونه دارم. زمانهایی که سر کار هستم خیلی بازدهیم بالاس و مشکلی ندارم. ولی مواقعی که خونه هستم چون الانم یه پروژه ای دستمه باید انجامش بدم یه مقدار دچار مشکل شدم که با حذف شبکههای اجتماعی و اینا سعی در حلش دارم.
یکی از معایب روش دوم که ازدواج هست اینه که بعضی وقتا اصن دلت برای تنهایی خودت تنگ میشه! یعنی شاید بعضی وقتا نیاز داشته باشی برای خودت تنها باشی ولی نمیتونی! بالاخره مسئولیت داری دیگه باید توی هر لحظه حواست به طرفت هم باشه.
خلاصه اینکه به نظرم آدم اگه بتونه درست تنهایی هاشو مدیریت کنه میتونه ازشون حسابی بهره ببره و در جهت اهدافش ازشون استفاده کنه.
سلام و خسته نباشید .وبلاگ زیبا و خوبی دارید.اگر مایل به تبادل لینک هستید خوشحال میشم با سایت روبکا تبادل لینک(پیوندهای روزانه) داشته باشید با این کار به مدت کمی بازدید شما افزایش پیدا میکنه.منتظرتونم حتما بهم سر بزنید